سخنی با رئیسجمهور محترم آینده در باب آموزش و پرورش کشور
- تاریخ: ۲۱ شهریور ۱۴۰۰
سخنی با رئیسجمهور محترم آینده در باب آموزش و پرورش کشور
دکترخسرو باقری نوعپرست، استاد دانشکده روانشناسی، علوم تربیتی و الهیات دانشگاه تهران، در باب آموزش پرورش کشور نامهای خطاب به حجتالاسلام رئیسی نوشته است که در ادامه میخوانید؛
به نام خدا
سخنی با رئیس جمهور محترم آینده در باب آموزش و پرورش کشور
این روزها از مجاری مختلفی از اینجانب درخواست شده که در خصوص اصلاح وضعیت نظام آموزش و پرورش کشور پیشنهادهای خود را برای ریاست جمهوری آینده اعلام کنم. وظیفه خویش میدانم که برحسب تخصص خود، آنچه را شرط بلاغ میدانم بیان کنم، به امید آن که گرههای نظام آموزش و پرورش کشور گشوده شوند و موقعیت مناسبی برای بالیدن استعدادهای درخشان فرزندان این سرزمین فراهم آید. اولویتهایی که ضروری به نظر میرسند از این قرارند:
۱. تربیت فرزندان ایران زمین: رئیس «جمهور» در قبال هر زادۀ این سرزمین، صرف نظر از تعینهایی چون جنسیت، آئین، قشر اجتماعی و نظیر آنها، مسئولیت تأمین امکانات تربیتی را به عهده دارد.
۲. در پی خرد جمعی: پاسخ مناسب به مسئولیت مذکور در گرو آن است که همۀ ظرفیت خردمندی موجود در جامعه، نقطه اتکا قرار گیرد. دیدار و ارتباط پیوسته رئیس جمهور و وزیر آموزش و پرورش با صاحب نظران تعلیم و تربیت کشور و عرضه مشکلات به آنان و پیجویی پاسخ از آنان، راهی به سوی مقصد و مقصود است. خرسند شدن به همنظران و خرسند کردن آنان، کوتاه آمدن از ظرفیت جمهور و خود، مانعی برای تحقق آمال تربیتی آن است.
۳. مهار واژگونگی در رابطه میان وسیله و هدف تربیت: تنگناهای اقتصادی، نظامهای تربیتی را به سوی واژگونگی در برقراری نسبت میان وسیله و هدف میرانند، به نحوی که تأمین نیروی کار شایسته را هدف اصلی خود قرار میدهند. اما مهارتهای حرفهای، تنها وسیلهاند برای این که انسانها، فارغ از دغدغه معاش، به هدف زندگی اخلاقی و معنوی دست یابند. تنظیم جایگاه درست وسیله و هدف در این زمینه یک ضرورت است. برحسب این ضرورت، کاستن هدف به وسیله همانقدر نامیمون است که تاکید بر هدف بدون تامین وسیله. وسیله بدون هدف، نابینا و هدف بدون وسیله، افلیج است.
۴. تأمین عدالت آموزشی: برابری امکانهای آموزشی در سرتاسر کشور، لازمه عدالت آموزشی است. استفاده از سهمیههای مختلف تحصیلی برای جبران نابرابریها، تنها در کوتاه مدت و به صورت تاکتیک قابل قبول است و نمیتوان آن را چون استراتژی به کار گرفت. از این رو، حرکت به سوی فراهم آوردن امکانهای برابر آموزشی، آغازی حیاتی است تا زمینه نیل به فرجام را مهیا سازد. تنها شکل موجه نابرابری که مقتضای عدالت آموزشی است، نابرابری ناشی از تلاش و کوشش فردی یا گروهی است که در شرایط برابری امکانهای آموزشی به ظهور برسند.
۵. اصلاح بودجه بندی و اختصاص بودجه: وزارت آموزش و پرورش نیاز دارد که از بودجهای درخور شأن کمی (تعداد دانش آموزان) و کیفی (اهمیت تربیت) خود برخوردار باشد. به علاوه، در اختصاص بودجه لازم است مجاری فساد مسدود شوند و حق شاگرد، معلم و مدرسه به صاحبان حق برسد. بهویژه، معلمانی که از حسن معاش محروم و به حزن معاش گرفتارند، قادر نخواهند بود دل به تربیت بسپارند (کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد).
۶. در پی سه گانه دانش، ارزش و توانش: برنامه درسی و فعالیتهای مدرسه نیازمند توازنی مناسب میان سه عنصر دانش، ارزش و توانش است. در پیجویی این سه گانه، پرهیز از مغالطههای رایج زیر ضروری است:
الف. برآمیختن حافظه و فهم روابط مفاهیم در پیجویی دانش؛
ب. برآمیختن خشونتگرایی و تعهد ارزشی در پیجویی ارزشهای اخلاقی و دینی؛
پ. برآمیختن نگرش ابزاری به هنر با ذوقیابی اصیل هنری در پیجویی ارزشهای زیباشناختی؛
ت. فروکاهش همه چیز به مهارت در پیجویی توانش (همچون فروکاستن زندگی پیچیده به مجموعهای از مهارتها در کلیشۀ «مهارتهای زندگی»).
۷. راست بینی در گزینش معلمان: بیتردید معلمان نیازمند داشتن صلاحیتهایی هستند و گزینش معلم امری ضروری است. اما در نظام کنونی گزینش، کژبینیهایی به نام گزینش اعتقادی حاکم است که آموزش و پرورش را از وجود برخی معلمان لایق محروم میسازد. معیارهای گزینش، محتاج کارشناسی است و اخذ نظر خبرگان تعلیم و تربیت در این خصوص حیاتی است.
۸. تربیت معلمان برای تعامل: از آنجا که انسان از عاملیت برای تعیین سرنوشت خود برخوردار است، معلمان یارای شکلدهی به دانش آموزان را ندارند. بنابراین، در سیاستگذاری تربیت معلم، به جای آموختن روشهای تلقین و تحمیل به معلمان، لازم است آنان با روشهای مناسب تعامل با شاگردان آشنایی بیابند. گونههای تعامل که معلمان میتوانند بیاموزند متعدد است شامل:
الف. تعامل ناهمتراز معلم و شاگرد. تا جایی که این رابطه تعامل است، از معلم محوری دور خواهد بود و تا جایی که ناهمتراز است از شاگردمحوری فاصله خواهد گرفت؛
ب. تعامل همتراز معلمان با یکدیگر؛
ج. تعامل همتراز شاگردان با یکدیگر.
۹. بسط تعامل: تحقق آمال و برنامههای آموزش و پرورش در گرو جایگزین کردن تعامل به جای یکسونگری در عرصههای مختلف آن است، مشتمل بر: تعامل برنامهریزان و مجریان برنامه، تعامل خانه و مدرسه، تعامل مدیران و اعضای سازمان. آموزش و پرورش از حرکت یکسویه و رفت بی برگشت در رنج دیرینه است و حاصل آن، مقاومت در برابر تغییر و بیخبری از نتایج تلاشهای انجام شده است.
۱۰. بریدن بند ناف دانشگاه از آموزش و پرورش: نظام آموزش و پرورش به بزرگراهی برای ورود به دانشگاه بدل شده است. این شمشیر دو دم، از سویی دانشگاه را متورم ساخته و از سوی دیگر، دانش آموزان را از دوران ابتدایی به هوس دانشگاه مفتون ساخته است. گشودن ورودیهای مختلف برای دانش آموزان و بریدن بند ناف دانشگاه از آموزش و پرورش، هم دانش آموزان را به خود باز میگرداند و هم راه نفس دانشگاه را میگشاید و هم بلیّه کنکور را چاره میکند.
با آرزوی بهروزی
خسرو باقری نوع پرست
استاد دانشگاه تهران