حسین مظفر
وزیر آموزش و پرورش در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰
دكتری تخصصی در رشته برنامه ریزی و خط مشی گذاری
- ۱۳۳۱
سوابق شغلی/مسئولیت/فعالیت
-
-
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
-
نماینده مردم تهران، ری و شمیرانات در مجلس هفتم و نهم
-
استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
-
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
سوابق تحصیلی دانشگاهی
-
رشته و دانشگاه دکتری:
دكتری تخصصی در رشته برنامهریزی و خط مشی گذاری
بخش ۱ – مسائل نظام آموزش و پرورش از منظر فرا نظام (فرا دستگاهی)
نظام آموزش و پرورش در شبکهای فراتر از خود، شامل حاکمیت و جامعه به معنای کلی و ارتباط با دیگر نظامهای اجتماعی و حاکمیتی قابل بررسی است. بهعبارت دیگر میتوان به نظام آموزش و پرورش از منظری خارج و فراتر از خودش نگریست و مسائل این لایه مانند تأثیر و تأثر دیگر نهادهای حاکمیتی یا اجتماعی و نظام آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار داد. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم و گلوگاهی نظام آموزش و پرورش در لایه فرا دستگاهی و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟
-
نوع نگرش در مجموعه حاکمیت، بهویژه در بین مسئولان و حتی مردم در مورد آموزش و پرورش، بهعنوان یک دستگاه سرمایهای و زیرساخت توسعه نیست
نوع نگاه به آموزش و پرورش متأسفانه نگاه هزینهای است و سازندگی در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در اولویت قرار دارد. آموزش و پرورش به عنوان یک دستگاه پرهزینهای دیده میشود که بخش مهمی از هزینههای کشور را میبلعد که اگر بخشی از آن را به آموزش و پرورش ندهیم، میتوانیم چند دستگاه دیگر را اداره کنیم. آموزش و پرورش با شیوه فعلی به هیچ وجه اصلاح نمیشود تا وزیر همیشه بخواهد طلبکار باشد و در نظام، عزم جدی برای آن نباشد و پشت وزیر نیاید.
ایده محوری و استدلال:
مهمترین زیرساخت توسعه پایدار، توسعه نیروی انسانی است و مهمترین بستر و مهد پرورش نیروی انسانی آموزش و پرورش است. در حقیقت انسان ابزار توسعه و هدف توسعه نیز هست و اگر این اعتقاد بود، باید در عمل نیز تمام اولویتها را به آموزش و پرورش داد. همچنان که بعد از جنگ جهانی دوم در مسئله بازسازی کشورها این اتفاق افتاد. آنها نیامدند ابتدا راههایشان را درست کنند، نیامدند در مخابرات زیرساختهای ارتباطیشان را درست کنند، نیامدند حتی بعضی از صنایعشان را سامان دهند. یقین کردند که هر کاری که در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، در بخش کشاورزی، صنعت و فناوری بخواهند انجام دهند، نیاز به نیروی انسانی دارند و جایگاه نیروی انسانی نیز در آموزش و پرورش است. لذا بخشهای مختلف را تعطیل کردند و به آموزش و پرورش رسیدگی کرده و توانستند نیروهای خوب و کارآمدی در بخشهای مختلف تربیت کنند.
بخش ۲ – مسائل کلان نظام رسمی آموزش و پرورش
میتوان به نظام آموزش و پرورش فارغ از نگاه جزءنگرانه به اجزای آن به مثابه یک کل درهم تنیده نگاه کرد. در این نگاه نظام آموزش و پرورش شامل سازمان و ساختار، مفاهیم، اجزاء و پدیدههایی است که بهصورت یک کل متصل و پیچیده قابلیت بررسی دارد. از نظر شما به ترتیب اولویت، حداکثر ۳ مسئله مهم و گلوگاهی کلی و کلان نظام رسمی آموزش و پرورش فارغ از مسائل بخشی این نظام و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟
-
تشکیلات متمرکز آموزش و پرورش
آموزش و پرورش در سطح ورود به جزئیات وضعیت بسیار متمرکزی دارد. باید مدارس وضعیتی داشته باشند که اختیارات و قدرت تصمیمگیری بیشتری داشته باشند و در چارچوب سیاستهای کلان نظام بتوانند برنامهریزی کنند و رقابت داشته باشند. تشکیلات متمرکز آموزش و پرورش بهگونهای است که بودجه را از بین میبرد. قالب یخ اقتصاد و بودجه آموزش و پرورش تا به گلوی تشنه مدرسه برسد، آب میشود و هیچ چیزی برایش نمیماند و تمام این سرمایههایی که دولت برای آموزش و پرورش در نظر گرفته، در این نظام پرحجمِ نفسگیرِ هزینهبرِ مشکلدار، آب میشود و این قالب یخ بودجه باید مستقیم در خود مدرسه بیاید. باید مدرسه را اصل و محور قرار داده و ادارات را جمع و کوچک کنیم. البته نه بهصورت رها شده بلکه در چارچوب مشخص به مدارس بها دهیم و کنترل و هدایت کنیم.
ایده محوری و استدلال:
ارتباطات تشکیلاتی بین وزارتخانه تا مدرسه را باید کاهش دهیم. نظام اداری آموزش و پرورش منطقهای، شهرستانی تا استانی بسیار وسیع و گسترده است و کاهش آن نیز به این است که بسیاری از وظایف و اختیارات را از سطح منطقه، استان و وزارتخانه به مدرسه منتقل کنیم و معلم نقش آفرینی بتواند کند و همان طوری که برای دستگاهها و وزراتخانهها بودجه در نظر گرفته میشود، برای مدرسه نیز بودجه طراحی کنیم و مدرسه بودجهاش را در سال بداند. حتی ردیف استخدامی در جابهجایی معلم نیز در اختیار خودش باشد. اگر این باشد، میتواند بین مدارس تبادل معلم انجام شود. اما تأکید میکنم که این ارتباط وثیق آموزش و پرورش با اساس حاکمیت نباید کاهش یا تقلیل پیدا کند. اینکه دولت و نظام سیاسی باید تصمیم بگیرد که آموزش و پرورش به چه صورتی حرکت کند، در تمام دنیا اینگونه است. همان طوری که نظام لیبرالها آموزش و پرورش لیبرالی را تربیت میکنند، نظام کمونیستی و سوسیالیستی دانشآموزان و تعلیم و تربیت سوسیالیستی را دنبال میکنند، ما نیز در آموزش و پرورشمان باید آموزش و پرورش اسلامی را متناسب با حاکمیت دنبال کنیم. کدام حاکمیت است که آموزش و پرورش را در بخش خصوصی رها و آزاد کند و آینده کشور که باید سرپنجه تدبیر این بچهها آن را بچرخانند، یک تفاوت ماهوی با اهداف نظام حاکمیتی داشته باشند.
-
پراکنده کاری در برنامههای آموزش و پرورش در دورههای مختلف
ایده محوری و استدلال:
وزرای محترم به جای کارهای پراکنده، سند تحول و سیاستهای کلی ابلاغی را باید بند اول، دوم، سوم و … را جلوی تابلوی رفتاریشان بگذارند، متناسب با هر بند راهکارها و برنامههای اجرایی و اقداماتشان را طراحی کنند تا این مجموعه بتواند به آن اهداف اصلیای که مورد نظر هست، برسد. یک مشکل ما این است که وزرای محترم هر چند کار خوب نیز انجام بدهند، اما کارهای پراکنده انجام دادند و باید کارهایشان را در قالب سیاستهای کلی تحول در نظام آموزش و پرورش و در قالب سیاستهای سند تحول کانالیزه کنند.
-
فاصله بین مبانی نظری تا عمل و اجرا
در مسائل تئوریک و نظری در اسناد، بهترین حرفها را داریم و در این زمینه هیچ کاستیای نداریم. مبانی نظری ما در این زمینه بسیار قوی است. بهترین جملات و زیباترین مفاهیم آورده شده، اما مشکل ما این است که بین مبانی نظریای که تدوین شده، با رفتارهای عملی دولتمردان یک فاصله بزرگی وجود دارد و متناسب با آن نوشته و آن اسناد، در عمل افراد به آن مبانی پایبند نیستند. همچنین بعضا افرادی برای وزارت مطرح هستند که اصلا مبانی دینی و نگاه و جهانبینی اسلامی ندارند و هیچ آشنایی با معارف ندارند. مگر میشود همچنین افرادی برای گزینه وزارت آموزش و پرورش مطرح شوند!
بخش ۵ – مسائل مرتبط با حوزه منابع انسانی
مهمترین رکن نظام تعلیم و تربیت، منابع انسانی است. موضوعاتی چون جذب، گزینش، آموزش بدو خدمت و ضمن خدمت، ارزیابی، انگیزش، شأن، عزتنفس و بسیاری موضوعات دیگر در مورد منابع انسانی قابل بررسی است. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم حوزه منابع انسانی و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟
-
عدم توجه جدی به مسئله تربیت معلم
در دورانهایی، عدهای مسئولیت آموزش و پرورش را بر عهده گرفتند که اصلا تربیت معلم را قبول نداشتند و تربیت معلمها را و دانشسراها را تعطیل کردند که ریشه در فهم و نگاه این افراد است، در صورتی که در دنیا کالجهای تعلیم و تربیت معلم جدی است. نیروی انسانی در آموزش و پرورش حرف اول را میزند. اگر کتاب، تدریس و معلم را به عنوان ارکان درنظر بگیریم، معلم بسیار مهم است و حرف اول را میزند و حتی معلم میتواند جایگزین کتاب و ترمیمکننده بخشی از فضای نامناسب و کمبود تجهیزات شود و این مهمترین چیزی است که هر دولتی باید به آن توجه کند.
-
جذب بیضابطه معلم بویژه در دوره ابتدایی
معلم ابتدایی باید استاد روانشناسی و تعلیم و تربیت باشد، اما شاهدیم که افراد کاملا غیرمرتبط و حتی رانندهها و خدماتیها را هم استخدام کردند برای معلمی. نور امید و بالندگی از دریچه مقطع ابتدایی میتابد و حقوق معلمان ابتدایی باید بالاتر از دوره متوسطه باشد.
بخش ۶ – مسائل مرتبط با حوزه منابع مالی، فضا و تجهیزات
این بخش شامل موضوعاتی از جمله تامین منابع مالی، نحوه توزیع و هزینهکرد منابع مالی، تامین و توزیع فضا و تجهیزات، و ارتباط منابع مالی و فضا و تجهیزات با عملکرد نهایی نظام تعلیم و تربیت میباشد. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم حوزه منابع مالی، فضا و تجهیزات و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟
-
حل مشکلات اقتصادی آموزش و پرورش
مشکل مهم آموزش و پرورش مشکل اقتصادی است اما اگر میخواهیم سهم دولت را کاهش دهیم، درست نیست. مردم و مشارکت مردم باید خلأها را پر کنند و به عنوان جبران و کمک وارد شوند و به ارتقا کمک کنند، اما هرگز مردم نمیتواند جایگزین دولت تلقی شده و از همه مهمتر اقتصاد آموزش و پرورش را بر گرده مردم تحمیل کند.
ایده محوری و استدلال:
این مسئله به نوع نگاه بستگی دارد. اگر نوع نگاه این باشد که آموزش و پرورش در اولویت اول است، هرگونه هزینه در آموزش و پرورش سرمایهگذاری تلقی میشود. وقتی سهم آموزش و پرورش در GDP افزایش پیدا کند، مثل دنیا که سهم قابل توجهی است و متناسب با دنیا بتواند این سهم را از بودجههای عمومی دولت و منابع عمومی دولت بگیرد، نود درصد از مشکلات حل میشود، برای حل ده درصد از مشکلات نیز مردم به میدان بیایند. مشارکت مردم را نباید جایگزین کمکهای اقتصادی و وظایف اقتصادی دولت قرار دهیم. پس اول نگاه دولت را بالا ببریم که افزایش سهم آموزش و پرورش در GDP کشور بالا برود. دوم نظام ساختاری آن را کاهش دهیم [که در مسائل کلان توضیح آن آمد] و سوم بهرهوری را افزایش دهیم.