مصاحبه اختصاصی بیت‌الغزل با آقای سیدجواد حسینی؛ رئیس سازمان مدارس استثنایی

  • تاریخ: ۴ مهر ۱۴۰۰

لینک کوتاه:


به اشتراک بگذارید:


مصاحبه اختصاصی بیت‌الغزل با آقای سیدجواد حسینی؛ رئیس سازمان مدارس استثنایی

مصاحبه اختصاصی بیت‌الغزل با آقای سیدجواد حسینی؛ رئیس سازمان مدارس استثنایی

به نقل از دبیرخانه گروه بیت‌الغزل متن کامل مصاحبه ایشان با جناب سیدجواد حسینی پیرامون نظام مسائل آموزش و پرورش به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم. 

آقای حسینی: 

خب، شما سؤال می‌فرمایید؟ یا اینکه من بر اساس همین سؤالات توضیح بدهم؟

مصاحبه کننده: 

کلیت سؤال‌ها ذیل هشت یا نه تا محور هست، اگر در این باره توضیحی دارید، بفرمایید، یا می‌توانیم سؤال به سؤال پیش برویم. هر طوری صلاح می‌دانید.  

آقای حسینی: 

نه، همان سؤال به سؤال پیش برویم، بهتر است. 

مصاحبه کننده: 

بله، چشم. سؤال اول درباره مسائل نظام آموزش و پرورش از جانب فرادستگاهی است. حالا در فضای حاکمیت آموزش و پرورش چه مشکلاتی در آن لایه دارد که اگر آنها حل نشود، شاید آموزش و پرورش به خوبی اداره شود یا کارهایش را بکند. در آن لایه اگر مسائلی هست، بفرمایید، ممنون می‌شوم. 

آقای حسینی: 

در لایه حاکمیتی که در سؤال نیز به طور واضح آورده بودید، اولین مسئله آن به نظر من نگاه کوچک‌انگاری نسبت به نظام تعلیم و تربیت است. به نوعی معتقد هستیم که یک نوع کوچک‌انگاری در سیستم نظام اجتماعی که حاکمیت نیز بخشی از آن است، نسبت به آموزش و پرورش وجود دارد. البته این در مرحله سخن نیست. شما در بیان بزرگان نظام به ویژه شخص مقام معظم رهبری هر موقع از آموزش و پرورش صحبت می‌شود، واقعاً به آن رتبه اول می‌دادند، اگر جایگاهی وجود داشته باشد، اما در مقام عمل و ریزش بودجه‌ای و برنامه‌ای واقعاً این طوری نیست. 

مثال:

مثلاً در هیئت دولت هیچ موقع وزیر آموزش و پرورش آن جایگاهی را که نظام تعلیم و تربیت باید داشته باشد، ندارد. در استان‌ها مدیرکل آموزش و پرورش در شورای استان چنین جایگاهی را ندارد. در مناطق هفتصد و شصت گانه ما در کشور چنین جایگاهی وجود ندارد. به نوعی کوچک‌پنداری به دلیل عدم درک درست نظام تعلیم و تربیت، با توسعه شکل می‌گیرد. اینکه شما عینی نگاه کنید. مثلاً بگویید که اگر ما اینجا این قدر خرج کنیم، آب راه می‌افتد، اینجا برق آن درست می‌شود، اما همان مقدار را به آموزش و پرورش اختصاص بدهید، معلوم نیست که بعد از دو ساعت ببینید که چه اتفاقی افتاده است. این نگاه خود به خود اثر خودش را در کوچک‌انگاری می‌گذارد. به نظر من این یک نکته هست. 

حالا برای اینکه این رفع شود، زیرا نوشتید که ایده‌تان را نیز بگویید، بیش از آنکه جامعه مقصر باشد، آموزش و پرورش مقصر است. یعنی ما مقصر هستیم. زیرا هیچ چیز بزرگی را نمی‌توان کوچک کرد. همچنان که هیچ چیز کوچکی را نمی‌توان بزرگ کرد. یعنی منظور من مدیران تعلیم و تربیت هستند که باید اهمیت کارکردی و کاربردی نظام تعلیم و تربیت را برای حاکمیت و جامعه جا بیندازند. یعنی وزیر آموزش و پرورش در هیئت دولت باید جا بیندازد که اگر به نظام تعلیم و تربیت نرسید، سازمان محیط زیست! شما بیچاره می‌شوید. یعنی هزینه‌هایی بر شما تحمیل می‌شود که ده‌ها برابر از آنچه که به آموزش و پرورش باید کمک کنید، بیشتر است. وزیر آموزش و پرورش برود، به وزیر بهداشت و درمان بگوید که نقش آموزش و پرورش در دوره ابتدایی در سلامت چیست که اگر این نقش را به آن ندهیم و این را درون سبد آن نگذاریم، بعد شما چه عوارضی را باید بدهید. به وزیر نیرو باید بگوید که اگر سبک الگوی مصرف که آموزش و پرورش در آن بیشترین نقش را دارد، درست نشود، شما چقدر باید هزینه کنید. یعنی می‌خواهم بگویم که یک بخش قضیه ما بودیم که بزرگی نقش نظام تعلیم و تربیت را در توسعه نشان ندادیم. زیرا اگر این نشان داده شود، طبیعی است که اگر وزیر نیرو ببیند که صد میلیارد به آموزش و پرورش کمک می‌شود، صد میلیارد برای آن آورده دارد، لذا آن را بزرگ می‌بیند. بنابراین یکی این بحث کوچک‌پنداری است که عرض کردم. 

نکته دومی که به نظر من مهم است، اگر ما در بین تمام نهادها و وزارتخانه‌ها یک وزارتخانه‌ای را پیدا کنیم که باید کمتر از بقیه نوسانات سیاسی در آن نقش پیدا کند، حتماً نظام تعلیم و تربیت است. زیرا نظام تعلیم و تربیت یک نظام فرایندی است، پروسه است، نه پروژه. 

شما در شهرداری می‌توانید پروژه ایجاد و اجرا کنید، در نیرو می‌توانید به عنوان پروژه سد بسازید، اما نظام تعلیم و تربیت یک نظام فرایندی است. در پهنه زمان تعلیم و تربیت باید تحول بنیادین پیدا کند. بنابراین اگر قرار باشد بگوییم که یک جایی باید باشد که کمترین اثر را از نوسانات سیاسی داشته باشد، کجاست؟ حتماً همه پاسخ می‌دهند که آموزش و پرورش است، اما شما تصدیق می‌کنید که بیشترین تأثیر را از نوسانات سیاسی همین نهاد می‌گیرد. یعنی اولین نهادی است که این اثرات در آن گذاشته می‌شود و نوسان پیدا می‌کند و این ضربه بسیار بزرگی بر پیکر نظام تعلیم و تربیت است. 

من فکر می‌کنم که برای رهایی از این کار نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی را باید در مدیریت نظام تعلیم و تربیت از یک سو و هیئت امنایی کردن آموزش و پرورش در استان‌ها را از دیگر سو در نگاه خودمان قرار بدهیم. 

و نکته سومی که به نظر من مهم است، توسعه مشارکت در امر تعلیم و تربیت است. به این مفهوم که من یک مثال بزنم. 

آقای ماهاتیر محمد، می‌دانید که وزیر آموزش و پرورش بود که نخست‌وزیر مالزی شد، زمانی هم که رفت، درآمد سرانه در مالزی در پایین‌ترین حد بود. بعد از بیست سال پایین‌ترین حد بود. اولین مصوبه ایشان در هیئت دولتش، من آن را رفتم، دیدم، این است که من هیچ گونه پیشرفتی را از هیچ وزارتخانه‌ای نمی‌پذیرم، مگر پیوست آموزش و پرورش داشته باشد. یعنی وزیر صنعت می‌آید، می‌گوید که من هفت درصد صنعت را رشد دادم. می‌گوید: این هفت درصد چه میزان کمک به آموزش و پرورش کرد؟ اگر ایشان نتواند پیوستی را ارائه کند، می‌گوید که هفت درصد به درد خودت می‌خورد، نمی‌خواهم، پاشو، برو. خب، این توسعه مشارکت سایر دستگاه‌ها در نظام تعلیم و تربیت است. خب، این نیست.

راه‌حل آن چیست؟ به نظر من راه‌حل آن یک لایحه‌ای تحت عنوان نظام‌نامه مشارکت دستگاه‌های دولتی و عمومی با آموزش و پرورش است که باید تنظیم شود تا این مشارکت در ابعاد مختلف شکل بگرید. 

به نظر من این سه موضوعی است که در بعد حاکمیتی یا بیرون از جامعه می‌تواند باشد. این سؤال اول است. من دیگر مختصر می‌گویم. البته مختصر نیز نگفتم، طولانی گفتم. 

مصاحبه کننده: 

نه. البته از اینکه راه‌حل را نیز می‌فرمایید، واقعاً ممنون هستیم. 

آقای حسینی: 

خواهش می‌کنم. البته من خیلی دوست داشتم که درباره اینها فکر کنم. من الآن از جلسه آمدم، پنج دقیقه‌ای که شما بودید، نگاه کردم، اینجا یک یادداشت‌هایی کردم، اما به هر حال این تجربه زیسته من است که در طول این مدت بوده است. 

مصاحبه کننده: 

بله. سؤال دوم این است که حالا لزوماً این بخش‌ها ممکن است که هم‌پوشانی‌هایی داشته باشد، یعنی ممکن است که ما این‌ها را خوب افراز نکرده باشیم که جدا باشند، ممکن است که یک مسائلی را بفرمایید که در دو یا سه دسته از نظر شما مسئله باشد، اما الآن مسائل کلان نظام تعلیم و تربیت یک وقت هست که با نگاه جزئی، اجزای تعلیم و تربیت را بررسی کنیم، مثلاً برنامه درسی آن را جدا، تربیت معلم آن را جدا، ساختار آن را جدا بررسی کنیم. یک وقت هست که مسائل کلان آن را بررسی می‌کنیم. 

آقای حسینی: 

درست است. به نظر من در مسائل کلان آن باز سه مسئله قابل توجه است. یکی مسئله این است که نظام تعلیم و تربیت، می‌دانید که وزارت آموزش و پرورش پهن پیکرترین وزارتخانه و سازمان کشور ماست، ابر سازمان است، فراوزارتخانه است. یعنی نگاه کنید، صد و پانزده هزار مدرسه، یک میلیون پرسنل، پانزده میلیون و پانصد دانش‌آموز، شما اصلاً وزارتخانه‌ای ندارید که این سطح از گستردگی را داشته باشد. در بسیاری از نقاط در نقطه مرز بروید، تنها چیزی که از حاکمیت هست، یک مدرسه است که پرچم جمهوری اسلامی را بر بالای آن برافراشته است. هیچ اداره و سازمان دیگری اصلاً نیست. بنابراین بیشترین سطح تماس حاکمیت با مردم توسط آموزش و پرورش صورت می‌گیرد. بیشترین سطح تماس تشکیلاتی با حاکمیت، مثلاً در نظر بگیرید، هر دانش‌آموز، حداقل پانزده میلیون و پانصد دانش‌آموز یک پدر و یک مادر دارند، این را ضرب در دو کنید، پانزده و نیم میلیون خودش، سی و یک میلیون نیز اولیا می‌شوند، هیچ جایی یک چنین وضعیتی ندارد، این ساختار پیچیده و پهن پیکر را ندارد. لذا این ساختار پیچیده فراوزارتخانه‌ای پهن پیکر با همان قانونی اداره می شود که اداره هواشناسی اداره می‌شود. همان قانون عامی که اداره هواشناسی را اداره می‌کند، الآن اداره آموزش و پرورش را نیز اداره می‌کند. لذا به نظر من یکی از مشکلات کلی نظام آموزش و پرورش این است.

راه‌حل آن نیز تصویب قانون خاص نظام تعلیم و تربیت است. الآن این برای وزارت علوم انجام شده و بسیاری از مشکلات آن حل شده است. اگر برای وزارت علوم ضروری بوده، که بوده، برای وزارت آموزش و پرورش خیلی ضروری‌تر است. این یک مطلب است. 

مطلب دوم که باز مهم است، تعلیم و تربیت تمام ساحتی است. نظام آموزشی ما به شدت از آموزش‌زدگی، کنکورزدگی، نمره‌گرایی، کلاس‌محوری و آزمون‌زدگی رنج می‌برد. بنابراین توجه به تمام ابعاد و ساحت‌های تعلیم و تربیت که در سند تحول بنیادین نیز آورده، ساحت هنری، ساحت اجتماعی، ساحت تربیتی، ساحت سلامت، ساحت فناوری، تمام این ساحت‌ها و ریزش آن در تمام برنامه‌های آموزش و پرورش یک نکته‌ای است که ما هنوز با آن خیلی فاصله داریم. 

بنابراین پیشنهاد من در این زمینه این است که نظام ارزیابی ما از دانش‌آموزان، تمام ساحتی شود. زیرا اگر نظام ارزیابی ما تمام ساحتی نشود، نگاه کنید، شما الآن عکس بچه‌های برتر کنکور را در روزنامه می‌زنید، اشکالی ندارد، بزنیم، اما بچه‌های قرآنی را نیز بزنیم، بچه‌های ورزشی را نیز بزنیم، بچه‌ها را در سطح اجتماعی و هنری نمره بدهیم، ارزیابی کنیم. یعنی منظور من این است که اگر نظام ارزیابی ما تمام ساحتی شود، به طور طبیعی تعلیم و تربیت نیز می‌تواند تمام ساحتی شود.

و نکته سومی که به نظر من مهم است، نظام سنجش ارزیابی در تعلیم و تربیت است که برای سنجش اثربخشی آن است. کل این نظام عریض و طویل آموزش و پرورش برای چیست؟ برای این است که دانش‌آموزی با خصوصیاتی مثل شجاع بودن، مهربان بودن، همراه بودن با جامعه، اجتماعی بودن، متدین بودن، با سواد بودن، متعهد بودن، با وفا بودن و با انصاف بودن شکل بگیرد، اما نظام سنجشی که ببینیم آیا نظام تعلیم و تربیت ما بچه‌ها را به آن سمت می‌برد یا نمی‌برد، نداریم. 

مصاحبه کننده: 

در واقع یک بازو نظارتی است. 

آقای حسینی: 

یک نظام سنجشی که به ما بگوید: آیا این اهداف بلند به عنوان خروجی نظام تعلیم و تربیت محقق می‌شود یا نمی‌شود. من سه ماه سرپرست وزارت آموزش و پرورش بودم. اگر کسی از من سؤال کرد که در این سه ماه چقدر مردم را به این سمت بردی یا نبردی، جوابی ندارم که بدهم. الآن دو سال است که در سازمان آموزش و پرورش استثنائی هستم، بگویم که چقدر بچه‌ها به این سمت رفتند؟ هدف آموزش و پرورش این است دیگر. جوابی ندارم. چرا؟ برای اینکه نظام سنجش فراگیر نداریم. ما فقط آزمون‌های نهایی را سنجش می‌کنیم. یعنی فقط نمره آزمون را سنجش می‌کنیم. حالا ما با این می‌گوییم که نمره آزمون نهایی چقدر است، چقدر در کنکور قبولی دادیم، اما اینکه چقدر بچه‌ها با وفا شدند، چقدر بچه‌ها متدین شدند، چقدر بچه‌ها سالم بار آمدند، این‌ها را نمی‌سنجیم و از آنجا که اینها را نمی‌سنجیم، این خیلی مشکل است. به نظر من این‌ها یک گلوگاه است. یعنی نظام سنجش همه بعدی. زیرا وقتی شما ارزیابی نداشتید، کسی ارزشیابی و سنجش نمی‌کند، یعنی کاری نمی‌کند و معلوم نیست که به کدام سمت می‌رود. مثل این می‌ماند که ما دائماً تیر پرتاب می‌کنیم، اما به آن سیبل می‌خورد یا نمی‌خورد، نمی‌دانیم. خیلی هم زحمت می‌کشیم، همه دست‌اندرکار هستیم، از صبح تا غروب، البته منظور، من نیستم، همه زحمت می‌کشند. خب، برای چه زحمت می‌کشیم؟ باید ارزیابی کنیم که آیا به یک نقطه‌ای رسیدیم یا نرسیدیم. به نظر من این نیز نکته سوم است که در این زمینه قابل طرح می‌باشد. 

مصاحبه کننده: 

اگر بخواهید پیشنهاد عملیاتی مشخص برای این به ذهنتان برسد، چه می‌فرمایید؟

آقای حسینی: 

عرض کردم، راه‌حل نظام سنجش ارزیابی جامع عملکرد است.

مصاحبه کننده: 

یعنی تشکیل کارگروهی برای این کار مدنظرتان است؟ 

آقای حسینی: 

نه. طبیعتاً هر کار جدیدی که شما می‌خواهید انجام بدهید، کارگروه نیاز دارید. هیچ چیزی به فکر شخصی آدم که نمی‌آید. بالأخره باید به صورت کارشناسی یک نظام سنجش اثربخشِ جامعِ عملکردی در نظام تعلیم و تربیت صورت بگیرد. این نظام سنجش از نمره‌گرایی صرف و آن هم آزمون نهایی خارج شود. یعنی به ما نشان بدهد که ما چقدر بچه‌ها را با وفا بار می‌آوریم، چقدر بچه‌ها را معتقد بار می‌آوریم، چقدر بچه‌ها را سالم بار می‌آوریم، چقدر بچه‌ها را قدردان بار می‌آوریم، چقدر آنها را شجاع می‌کنیم، چقدر صداقت درون آنها رشد پیدا می‌کند و البته چقدر دانش آن‌ها رشد پیدا می‌کند، چقدر ورزش آن‌ها رشد پیدا می‌کند. تمام این‌ها را باید بسنجیم. این نظام جامع می‌شود. الآن این را نداریم. 

مصاحبه کننده: 

محور بعدی سؤالات پیرامون مسائل جاری و فوری است. تعبیر اورژانسی نیز می‌توان به آن کرد. به مسائلی که حالا یا همین الآن وزیر بعدی باید اولویت فوری زمانی برای آنها قائل شود که این مشکلات را حل کند. 

آقای حسینی: 

بله. شاید این جوابی که به سؤال شما می‌دهم، خیلی مربوط نباشد، اما الآن این طوری شده است. 

به نظر من اولین مسئله تصویب و بحث رتبه‌بندی معلم‌هاست. یعنی از آنجا که این به عنوان یک نیاز در دل جامعه رفته و مهم نیز هست، خب، این را باید به سرانجام برساند و الآن نیز در مجلس است. به عنوان یک لایحه از دولت رفته و در مجلس نیز در کمیسیون‌ها تصویب شده، به صحن علنی مجلس آمده و الآن از آنجا که در هیئت رئیسه یکی، دو تغییر ایجاد شده، اگر بار مالی آن را تأمین کنیم، آن طرحی است که شامل بازنشسته‌ها نیز بشود، اداره‌ای‌ها را نیز در بربگیرد، که لذا یک خرده بار مالی را افزایش داده است، کمی با وقفه در حال بررسی است. 

به هر حال دولت باید با همکاری مجلس این را به سرانجام برساند. زیرا اگر الآن این به سرانجام نرسد، نیروی انسانی‌ای که این توقع درون آن ایجاد شده، کلاً افت شدیدی می‌کند. الآن افت داریم، دیگر به زمین می‌چسبد. به نظر من این یکی است.

نکته دوم افت تحصیلی ناشی از سیستم کروناست. شما می‌دانید که در زیست‌بوم کرونا نظام تعلیم و تربیت نسبتاً موفق عمل کرد. بالأخره آموزش مجازی و شبکه شاد و مدرسه تلویزیونی و اطلس یادگیری، تمام این‌ها را پای کار آورد و آموزش با انعطاف و پوشش حداکثری تداوم پیدا کرد. اما یک عده‌ای اولاً ترک تحصیل کردند، یک عده‌ای نیز در این آموزش‌های مجازی افت پیدا کردند. به ویژه پایه‌های اول و دوم ابتدایی، پایه‌های هفتم که در یک گروه‌های جدید ورودی هستند، حتماً باید یک بحث جبرانی برای این افت جزو اولویت‌های کار وزیر جدید ان‌شاءالله قرار بگیرد. 

بعد نکته سوم نیز باز در همین رابطه اصلاح پارادایم معمول نظام تعلیم و تربیت است. ما در زیست‌بوم کرونا به یک تجارب جدیدی رسیدیم که عملاً در پساکرونا نمی‌توانیم به نقطه اول بازگشت پیدا کنیم، یعنی باید یک پارادایم آموزشی جدیدی به صورت ترکیبی، این فناوری‌ها با آموزش حضوری ترکیب شود و آن افت را که گفتم، ایجاد شده، جبران نماید. اگر شما بهترین آموزش مجازی را بدهید، بهترین محتوا را تولید کنید، معلم فناور داشته باشید، دانش‌آموز آشنا به فناوری داشته باشید، اولیای فناور نیز داشته باشید، آموزش مجازی پنجاه درصد بازدهی آموزش حضوری را دارد. بنابراین آن افت خود به خود ایجاد شده است. اما در عین حال یک سری فرصت‌ها و کارکردهای مثبتی کرونا در بعد آموزش برای ما ایجاد کرد که دیگر پس از آن نمی‌توانیم به نقطه اول برگردیم. لذا اینکه الآن این را چگونه ادامه بدهیم، این آموزش چطوری ترکیبی باشد، به چه شکلی باشد، اینجا نیز به همان کارگروه بسیار متبحری نیاز دارد که با هم بنشینند، هم در بعد برنامه درسی و هم در بعد مدیریت مدرسه و هم در بعد ارتباط دانش‌آموز و معلم و ارزشیابی‌ها، فناوری‌ها، بررسی کنند که کدام دروس حضوری شود، کدام دروس غیر حضوری شود، به چه شکل انجام شود. این یکی از ضرورت‌های جدی نظام تعلیم و تربیت است.

مصاحبه کننده: 

حوزه بعدی بیشتر مرتبط با مسئله برنامه درسی و هدایت تحصیلی و استدلال و مقاطع تحصیلی و برنامه آموزشی تربیتی است که داریم. حالا ممکن است که مسائل از جنبه سازمانی دیده شود، مثلاً در سازمان پژوهش و حالا ساختاری بحث شود، ممکن است که نه، از نظر محتوایی به اشکالات و مطالبی بپردازد. 

آقای حسینی: 

در این زمینه نیز از نظر من سه، چهار تا مسئله مهم است. اولاً اینکه برنامه درسی ملی، هسته و اساس نظام تعلیم تربیت است. یعنی ما از این مهم‌تر در نظام تعلیم و تربیت نداریم. یعنی اگر یک ستونی برای نظام تعلیم و تربیت بخواهیم در نظر بگیریم، برنامه درسی ملی ستون است. یعنی تمام فعالیت‌هایمان را درون آن می‌ریزیم. پس خیلی مهم است، اما این برنامه از دو آفت خیلی بزرگ رنج می‌برد. یک حجیم است و دو یک دست است.

مصاحبه کننده: 

در واقع غیر بومی است.

آقای حسینی: 

یک دست است. یعنی انعطاف ندارد. حالا هم در رابطه با آن مطرح است و هم اینکه چه کسی گفته که یک واحد درسی حتماً در دوازده سال تکرار شود یا حتی یک واحد درسی نیز حتماً در یک ترم باشد. گاهی ممکن است که یک واحد درسی سه هفته نیاز داشته باشد. مثلاً در منعطف نبودن هم بعد بومی آن مد نظر است و هم این بعدی که الآن عرض کردم و ضمناً حجیم است. یعنی حجم مطالبی که می‌گوییم، زیاد است که این در برنامه درسی باید اصلاح شود. 

نکته دوم این است که اگر تعلیم و تربیت تمام ساحتی را مطرح کردم، مهم‌ترین جایی که این تعلیم و تربیت تمام ساحتی باید محقق شود، برنامه درسی است. برنامه‌های درسی ما معمولاً تمام ساحتی نیست. یعنی در ساحت‌های پرورشی و این‌ها بیشتر آموزش‌زدگی است. البته به این سمت خیلی حرکت کرده است. یعنی از انصاف نباید دور شویم، اما هنوز فاصله خیلی زیاد است. 

 

و نکته سوم تقویم آموزشی

 بسیار جالب است که تقویم آموزشی ما از اول ابتدایی تا پایه دوازدهم دوازده هزار و هشتصد ساعت است. در حالی که میانگین جهانی آن هشت هزار ساعت است که در این صورت چهار هزار و هشتصد ساعت اضافه می‌شود. شما چهار هزار و هشتصد ساعت باید معلم اضافه داشته باشید، کلاس اضافه داشته باشید، وقت بگذارید، حقوق اضافه بدهید. اگر تمام این‌ها را دادید و کیفیت شما بالا رفت، ارزش دارد. اما وقتی چهار هزار و هشتصد ساعت مصرف می‌کنید و کیفیت را نیز پایین می‌آورید، بنابراین تقویم این برنامه درسی باید خیلی سریع سبک شود.

و یک نکته نیز درباره هدایت تحصیلی بگویم. 

بالأخره متأسفانه به دلیل همین کنکورزدگی و مسائلی از همین قبیل، هدایت تحصیلی ما بیشتر به سمتی است که تمام دانش‌آموزها علاقه‌مند هستند که رشته تجربی بروند. خودتان نیز می‌دانید. الآن هم رشته ریاضی، هم رشته علوم انسانی و هم فنی حرفه‌ای را سیاست‌های متوازن رشته‌ها می‌گوییم که آن دارد پیگیری می‌شود و بر اساس برنامه فنی حرفه‌ای باید به پنجاه درصد می‌رسیده که نرسیده است. یکی از دلیل‌های آن را می‌خواهم بگویم که در انتخاب رشته و در هدایت تحصیلی علایق فرد را می‌گوییم که خودش داشته باشد، استعداد آن را نیز داشته باشد. اما یک رکن دیگر آن، جامعه و نیاز جامعه است که بی توجهی می‌کنیم. شما از اول ابتدایی تا اول دبیرستان آموزش عمومی و اجباری است که این‌ها می‌دهند. تقاضامحور است. یعنی هر کسی که تقاضا کرد که برود، درس بخواند، شما باید پاسخ بدهید. در دوره دبیرستان آموزش‌ها پایه‌ای نیمه تخصصی می‌شود. در دوره دانشگاه تخصصی می‌شود. شما در دوره دانشگاه می‌گویید که من پانصد تا پزشک نیاز دارم. کسی که رتبه او پانصد و یک شد، او را نمی‌پذیرید و او را نیز دعوا نمی‌کنند. اگر پزشکی را دوست داشته باشد، می‌گوید: می‌روم، یک سال دیگر می‌نشینم، می‌خوانم. سال دیگر نیز که قبول نمی‌شود، باز دعوا نمی‌کنند. اما در دوره دبیرستان که نیمه تخصصی است که باید نیاز جامعه را در نظر بگیرند که ما این قدر تجربی نیاز داریم. آن وقت نمی‌گذارید که این سقف را بگذاریم. همه در آن رشته‌ای که می‌خواهند، در دوره نیمه تخصصی و تخصصی رشته‌ها تقاضامحور نباید باشد، باید نیازمحور باشد تا از آن طریق هدایت تحصیلی نیز اتفاق بیفتد که الآن نیز در آموزش و پرورش نیست. بنابراین یک نوع عدم توازن را می‌بینید که شکل گرفته است.

مصاحبه کننده: 

مسئله بعدی مسئله مرتبط به منابع انسانی و معلم ویژه است. اگر در این حوزه مسائلی مد نظر دارید، بفرمایید. 

آقای حسینی: 

بله. در این زمینه نیز من سه تا موضوع را مد نظر قرار می‌دهم. 

 

ورودی معلمان 

آقای جان هتیس رئیس پژوهشگاه ملبورن استرالیاست. این آقا از آدم‌هایی است که روی کارهای او خیلی حساب می‌کنند. معمولاً برنامه‌ریزان آموزشی دنیا روی کارهای وی حساب می‌کنند. پانزده سال تحقیقات پیرامون آموزش و پرورش و پنج هزار تحقیق را که آن تحقیق‌ها دویست و چهل میلیون دانش‌آموز را تحت پوشش دارد، مطالعه کرده، صد و پنجاه عامل عملکرد تحصیلی را بررسی کرده، اولین عامل را کیفیت معلمان بررسی کرده است. یعنی کیفیت معلم اولین اثرگذار در نظام تعلیم و تربیت است. بنابراین اولین کاری را که باید بکنیم، این است که راه‌های ورودی نظام تعلیم و تربیت را اصلاح کنیم. 

خوش‌بختانه در این زمینه شورای عالی انقلاب فرهنگی ورود پیدا کرده و یک کارهای بسیار خوبی کرده است. یعنی الآن ورودی‌های نظام تعلیم و تربیت فقط دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی شده و اگر از طریق دیگری نیز آزمون می‌گذاریم، حتماً باید یک دوره‌ای را در اینجا ببینند. این کیفیت نظام تعلیم و تربیت را خیلی بالا می‌برد و به نظر من این برنامه‌ای است که هر کسی نیز روی کار بیاید، باید این را با شدت و حدت استمرار بدهد. ما از طریق حق‌التدریس و پیش‌دبستانی و نهضتی، ورودی اینچنینی زیاد داشتیم، شما یک آدمی را که سواد کافی برای تعالی و تربیت ندارد، می‌آورید، سی سال بچه‌ها را در کلاس به او می‌سپارید. این واقعاً شوخی نیست. اینجا باید کسی بیاید که حتماً مهارت‌ها، شایستگی‌ها و انگیزه‌های کافی را داشته باشد. 

به نظر من ورودی‌ها اصلاح شد، روی این اصلاحی باید محکم بایسیتم و به نظر من اگر مقام معظم رهبری دخالت نمی‌کرد، این اصلاح نمی‌شد. یعنی ایشان تأکید کرد، ما با تأکید ایشان چسبیدیم و از طریق شورای عالی انقلاب فرهنگی اقدام کردیم. و الا اگر به مجلس می‌رفت، مطمئن باشید که رأی نمی‌آورد. زیرا قانون جذب که سال ۸۸ بوده، یازده بار در مجالس مختلفی اصلاحیه زدند. مکرر گفتند که این‌ها را نیز بگیرید، این‌ها را نیز بگیرید، این‌ها را نیز بگیرید.

دو این است که حالا اگر قرار است که از دانشگاه فرهنگیان از آن مسیر بگذرد، سؤال این است که آیا دانشگاه فرهنگیان از کیفیت کافی برای تعلیم و تربیت برخوردار است؟ من فکر می‌کنم که یکی از جدی‌ترین برنامه‌ها در این زمینه ارتقای برنامه درسی، هیئت علمی و نظام مدیریت آموزشی و برنامه‌ریزی دانشگاه فرهنگیان است. مقوله بسیار جدی‌ای به عنوان دومین مقوله در این زمینه است.

و سومین مسئله را باز دوباره تأکید می‌کنم که اجرای رتبه‌بندی معلمان است. این مسئله در بحث منابع انسانی بسیار نقش‌آفرین است. 

مصاحبه کننده: 

الآن خارج این فضا برای اطلاع خودمان عرض می‌کنم. زیرا ما با اکثر آموزش و پرورشی‌ها که صحبت می‌کنیم، واقعاً این نکته که مداخل ورودی آموزش و پرورش باید این قدر باز نباشد و به آن قانون‌های مجلس اشاره می‌کنند. یعنی با هر فرد و با هر نوع تفکری، این رویکرد را دارد، اما می‌خواهم بگویم که دلیل آن چه بوده که این همه اتفاق مدام تکرار شده است؟

آقای حسینی: 

در نیروی انسانی؟ 

مصاحبه کننده: 

در نیروی انسانی که این ورودها اتفاق افتاده است. زیرا با هر صاحب‌نظری که صحبت می‌کنیم، کسانی که مسئولیت‌های جدی نیز داشتند، واقعاً این را اشکال جدی می‌دانستند. 

آقای حسینی: 

آن مطلب اولی که عرض کردم؛ یک جلوه از سیاست‌زدگی و دخالت امور سیاسی در نظام تعلیم و تربیت، همین بوده است. یک عده‌ای آمدند، گفتند که ما چند سال نهضتی بودیم و جلوی مجلس تجمع کردند. بعد حالا این رتبه‌بندی‌ای که عرض کردم، مقدمه رتبه‌بندی نیز، سنجش و توسعه صلاحیت‌های معلمی است. یعنی اگر نظام سنجش و توسعه صلاحیت‌های معلمی را نداشته باشیم، بحث رتبه‌بندی عقیم خواهد بود. به این نیز باید توجه داشته باشید. 

مصاحبه کننده: 

بله. مسئله بعدی مسئله مرتبط با حوزه بودجه آموزش و پرورش و منابع مالی و فضا و تجهیزات و نحوه کارکرد هزینه است. و یا توزیع این منابع است. 

آقای حسینی: 

بله. متوجه هستم. می‌دانید که الآن سرانه فضای آموزشی ما ۵٫۳ متر است. استاندارد آن باید ۸٫۳ متر باشد. در حوزه استثنائی الآن ۱۰٫۹ متر سرانه آموزشی ماست که باید ۲۸ متر باشد. آموزش و پرورش استثنائی ده برابر، پنج برابر آموزش و پرورش عادی نیاز به سرانه دارد. بنابراین توسعه این فضاها تا به استاندارد برسیم، نکته مهمی است که به نظر من یکی از کارهایی که امسال انجام شد، مشارکت همگانی بود. زیرا تا حالا مجمع خیرین مدرسه‌ساز این کار را می‌کردند و خیلی موفق نیز بودند و الآن نیز موفق هستند. امسال طرح آجر به آجر پیاده شد، یعنی هر کس یک آجر نیز می‌توانست بیاورد، کمک کند و این به توسعه این فضا کمک می‌کند. این یک نکته بود. 

نکته دوم استانداردسازی اعتبارات و بودجه آموزش و پرورش است. 

این نکته بسیار مهم است. منظور من از استانداردسازی چیست؟ 

الآن بودجه‌ای که به آموزش و پروش دادند، هفتاد درصد پوشش تحصیلی را پاسخگو است. در حالی که ما بیش از نود و سه درصد پوشش تحصیلی را نیاز داریم. در دنیا وقتی می‌گویند که پوشش تحصیلی ۹۲ است، و بعد به ۹۱ تبدیل شود، بودجه آن را فراهم می‌کنند. کل بودجه‌ای که داریم، برای هفتاد درصد پوشش تحصیلی پاسخگو است، در حالی که پوشش تحصیلی ما نود و سه درصد است. این شکاف به طور طبیعی در نظام آموزش دیده می‌شود.

مصاحبه کننده: 

از لحاظ جمعیتی این را می‌فرمایید؟ 

آقای حسینی: 

بله، جمعیت دانش‌آموزی را منظورم هست. هفتاد درصد جمعیتی که الآن تحت پوشش داریم، با این بودجه می‌توان هزینه آموزش و پرورش را داد. چقدر داریم؟ نود و سه درصد. 

مصاحبه کننده: 

با همان رویکرد همه جانبه‌ای که شما فرمودید؟ 

آقای حسینی: 

بله. استانداردسازی‌ای که می‌گویم، این باید استانداردسازی شود. بگوییم: نود و سه درصد پوشش تحصیلی داریم، متناسب با نود و سه درصد، باید بودجه به آموزش و پرورش داد. یا مثلاً سهم اعتبارات کیفیت‌بخشی به اعتبارات جاری. متأسفانه نود و هشت درصد بودجه آموزش و پرورش جاری و هزینه‌ای است. پرسنلی است. چقدر می‌ماند؟ 

مصاحبه کننده: 

دو درصد. 

آقای حسینی: 

کسری بودجه نیز همیشه دارد. کسری بودجه را از هزینه جاری کم می‌کنند یا از کیفیت‌بخشی؟ از کیفیت‌بخشی. بنابراین یک روزی یکی از این وزرای آموزش و پرورش آقای فانی است که در مجلس گفت که من دو درصد نقش دارم، تازه آن دو درصد نیز کسری بودجه که می‌آید، کم می‌شود و یک درصد می‌شود. به اندازه یک درصد از من توقع داشته باشید. 

بنابراین استانداردسازی بودجه‌ای که می‌گویم، سهم عمرانی به جاری، سهم کیفیت‌بخشی به جاری، سهم پوشش تحصیلی و بودجه، تمام این‌ها هست. 

یا مثلاً نگاه کنید، بودجه استاندارد در دنیا امروز بین بیست تا بیست و پنج درصد بودجه کل کشور است. اگر بیست تا بیست و پنج درصد بودجه کل کشور به آموزش و پرورش اختصاص یابد، آموزش و پرورش می‌تواند استاندارد باشد. الآن در حال حاضر در کشور ما نه درصد داریم که در بهترین شرایط به سیزده درصد رسیده است. بنابراین نه درصد است. سال گذشته یک کلاهی بر سر آموزش و پرورش رفت، بودجه آموزش و پرورش را خیلی افزایش دادند، ما خوشحال شدیم. بعد دیدیم که بودجه بقیه قسمت‌ها نیز افزایش پیدا کرده است. سهم ما به نسبت از یازده درصد به نه درصد آمده است. 

یا یک مثال دیگری بزنم. سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص ملی الآن ۱٫۵ تا ۱٫۷ درصد است، در حالی که به پنج الی شش درصد باید برسد. من از این تحت عنوان استانداردسازی نام می‌برم.

نکته دوم توسعه مشارکت‌هاست. بخشی از اعتبارات آموزش و پرورش را از طریق توسعه مشارکت‌ها می‌توانیم به دست بیاوریم. مشارکت نهادهای دولتی، عمومی، خیرین، هر چقدر این را توسعه بدهیم، آن لایه مشارکتی را که عرض کردم، خوب است.

و نکته سومی که از تمام این‌ها مهم‌تر است، من همیشه گفتم که آموزش و پرورش یک لشکر اقتصادی بزرگ، اما خفته، پنهان و بالقوه است. ما باید یک کاری کنیم. یک روز آقای لاریجانی این حرف را به من زد و من این حرف را خیلی پسندیدم، زمانی که سرپرستی آموزش و پرورش را داشتم. گفت: فلانی! تا حالا از وزرای آموزش و پرورش، یا از معاونین خودتان در شورای معاونین پرسیدی که چند تا طرح آوردند که از ما به عنوان مجلس خواستند که ما آزاد کنیم، مجوز بدهیم تا درآمد برای شما ایجاد شود؟ منظورش این بود که نیاوردید و راست می‌گفت. 

بنابراین آزادسازی پتانسیل‌های درونی این وزارت عریض و طویل می‌تواند بسیاری از اعتبارات آموزش و پرورش را تأمین کند و ما را بی نیاز از اعتبار دولتی کند.

مصاحبه کننده: 

بیشتر اماکن است یا چیزهای دیگری نیز هست؟

آقای حسینی: 

از مولدسازی بگیرید، اماکن بگیرید، خیلی چیزها هست. درباره آن فکر نکردیم. بنابراین توجه به اقتصاد درونی آموزش و پرورش و توسعه درون‌زا برای تأمین اعتبارات نیز از نکاتی است که در این زمینه قابل توجه است و اتفاقاً در همین راستا نیز آن قانون خاص را نیاز داریم. اگر قانون خاص بیاید، در بسیاری از زمینه‌ها ظرفیت این تأمین اعتبارات را می‌توانیم داشته باشیم. 

مصاحبه کننده: 

حوزه بعدی مسائل مرتبط با مدرسه است که شاید مسائل آن جاهای دیگر نیز بعضاً بیان شده باشد. دلیل اینکه مدرسه هنوز خودش موضوعیت دارد، مسائلی که از دریچه مدرسه است، الآن مدلرس چه مشکلاتی دارند، از این دریچه به آن نگاه کنیم. 

آقای حسینی: 

به نظر من چند مسئله در این حوزه مهم است. یک اینکه مدارس ما باید مکان تحقق تعلیم و تربیت تمام ساحتی باشد. بسیاری از مدارس ما از نظر مکان چنین اجازه‌ای را نمی‌دهند، کوچک هستند. ما باید طرح ساماندهی مدارس کوچک را داشته باشیم. 

زمانی که آقای حاجی‌بابایی وزیر آموزش و پرورش بودند، یک طرحی را به نام طرح حیات طیبه مطرح کردند که به نظر من طرح خوبی بود. طرح مدارس بزرگ بود. یعنی ما بسیاری از جاها مدارس کوچک کوچک ساختیم که اصلاً امکان اجتماعی شدن و سلامت در آن نیست. آن مدارس بزرگ حیات طیبه که الآن پنجاه و هفت تا در کشور بود و دارد تکمیل می‌شود، یعنی به عبارتی فضای مدرسه باید طوری باشد که امکان تحول تعلیم و تربیت به لحاظ فضا وجود داشته باشد.

نکته دوم خلوت شدن مدرسه است. مدارس ما خیلی شلوغ است. آلودگی برنامه‌ای و فعالیتی دارد. ما یک سر بزرگ بر پیکر لاغر مدرسه و بدون اختیار شدیم. 

 

نمونه مثال:

از آنجا که من مشهدی هستم، اصلاً یک جایی رفتم، دیدم که اداره کل استاندارد است، اداره کل استاندارد برای کل استان تصمیم می‌گیرد. کنار آن یک هنرستانی داریم. آن هنرستان‌ها سیصد و بیست تا مهندس، دکترا و فوق لیسانس دارد. این یکی ده، پانزده تا نیروی دیپلم و فوق دیپلم و حداکثر لیسانس دارد. این برای استان تصمیم می‌گیرد، آن سیصد و بیست تا دکترا برای خودشان نمی‌توانند تصمیم بگیرند. 

بنابراین به نظر من اختیار دادن به مدرسه، تفویض اختیار و دوری از تمرکز و تصلب در نظام تعلیم و تربیت در بحث مدرسه بسیار بسیار مهم است. 

ارتقای مدیریت آموزشگاهی، نه ارتقای مدیر آموزشگاه‌ها، وقتی ارتقای مدیریت آموزشگاهی می‌گویم، کل مدیریت را می‌گوییم که مدیر نیز جزو آن است. این از نکاتی است که واقعاً با اختیار دادن، قدرت دادن و نظام شایسته‌سالار در مدیریت مدرسه حاکم کردن، تحقق پیدا کند. 

به نظر من یک کار دیگر نیز که الآن در آموزش و پرورش استثنائی داریم انجام می‌دهیم، کار خوبی است.

 

طرح صد مدرسه صد دبیرخانه

یعنی آمدیم گفتیم که هر مدرسه‌ای، یا در واقع گفتیم که پنجاه تا اداره و سازمان داریم که می‌تواند تعامل مشترک با ما داشته باشد. پنجاه تا اداره مؤثر هستند. حالا اگر یک مدرسه دخترانه و یک مدرسه پسرانه را به یکی از این ادارات مرتبط کنیم، صد تا می‌شود. یعنی صد تا مدرسه ما، صد تا دبیرخانه فعالیت‌های مشترک ادارات دولتی و عمومی با مدرسه شوند. مثلاً یک مدرسه ما دبیرخانه فعالیت‌های مشترک زیست‌محیطی و آموزش و پرورش شود. یک مدرسه دبیرخانه فعالیت‌های مشترک جهاد کشاورزی و آموزش و پرورش شود، یک مدرسه دبیرخانه فعالیت‌های مشترک صنعت و معدن و آموزش و پرورش شود. از این طریق مشارکت در نظام مدرسه شکل می‌گیرد. 

مصاحبه کننده: 

آیا نسبت به انواع مدارسی که حالا موجود است نیز، همین رویکرد را دارید؟ یا مثلاً فقط مدارس دولتی مد نظر شما هست؟ 

آقای حسینی: 

تمام مدارس اشکالی ندارد. 

مصاحبه کننده: 

یعنی تنوع مدارس، حالا از غیر انتفاعی، یا استعدادهای درخشان و نمونه دولتی و… می‌توانند باشند؟

آقای حسینی: 

آنها نیز می‌توانند. چرا نتوانند؟ مثلاً یک مدرسه‌ای غیر انتفاعی است، اتفاقاً دست آنها بازتر است. چرا نتواند بگوید که مشکل ما در نیرو ورودی مصرف ماست. ما هیجده برابر میانگین خیلی از کشورها مصرف برق داریم، یا مصرف آب داریم. حالا اگر این مصرف، از مدرسه الگوسازی شود، بسیار مطلوب است. چرا ژاپن از ما کمتر مصرف می‌کند؟ باید این انجام شود. باید فعالیت‌های مشترک انجام شود. 

 

مصاحبه کننده: 

سؤال بعد مسئله مرتبط با آینده نظام آموزش و پرورش است. اگر با توجه به وضعیت جاری به همین وضع آموزش و پرورش ما پیش برود و اصلاح نشود، مثلاً در ده سال آینده، پنج سال آینده با مشکلاتی مواجه می‌شویم؟ 

آقای حسینی: 

اگر تمرکزگرایی نظام تعلیم و تربیت پیش برود و همین نظام متمرکز و متصلب را داشته باشیم، نظام مدیریت چند لایه‌ای بخشنامه‌گرای هنجارآفرینی که گاهی شده که هفت کیلو کاغذ از وزارت به اداره کل فرستادیم و اداره کل نه کیلو کرده و به منطقه فرستاده و منطقه نیز آن را یازده کیلو کرده و به مدرسه فرستاده است. این نظام متمرکز متصلب، خب جلوی خلاقیت، نوآوری، اشتیاق، کیفیت‌گرایی را می‌گیرد، اگر جلوتر بیاید. بنابراین این یک نکته‌ای است که به نظر من کاهش تمرکزگرایی در نظام تعلیم و تربیت باید اتفاق بیفتد، و الا مشکل ایجاد می‌کند.

نکته دوم که خیلی مهم است، من اول نیز توضیح دادم. ما باید دخالت سایرین را، دخالت برخی از نهادهای غیر مرتبط را و جریان‌های سیاسی را در نظام تعلیم و تربیت به حداقل برسانیم و اگر نرسد، به عوض پروسه‌گرایی، پروژه‌گرایی ایجاد می‌شود. به عوض تربیت و تعلیم، سیاست‌کاری در نظام تعلیم و تربیت شکل می‌گیرد. این یک واقعیت است. بالأخره باید یک جایی جلوی آن گرفته شود، و الا کیفیت تحقق پیدا نمی‌کند. مدارس مانا شکل نمی‌گیرند، مدارس میرا به وجود می‌آورند. تعلیم و تربیت کیفی به جای تعلیم و تربیت کِیفی به وجود می‌آید. به نظر من این نکته دوم است که خیلی مهم است.

نکته سوم مهارت‌آموزی است. حداکثر و حداقل بعد از دوازده سال یک مهارتی را بچه‌های ما یاد بگیرند. گاهی اینقدر فشردگی آموزش، کپسولی شدن آموزش، نگاه نظری و ذهنی، غلبه پیدا کرده که در واقع این دانسته‌ها در عمل و در رفتار بچه‌ها هیچ اثری ممکن است که نداشته باشد و این باعث می‌شود که دل‌زدگی و علم نافع و کارآمد شکل نگیرد که ما در اینجا به آن آموزش و پرورش ارگانیک در مقابل آموزش و پرورش مکانیک می‌گوییم. 

آموزش و پرورش مکانیک در گسست از مسائل جامعه است. آموزش و پرورش ارگانیک در پیوست با مسائل جامعه است. چیزی یاد می‌دهد که مسئله‌ای را در جامعه بتواند حل کند و زندگی را بتواند دگرگون کند و این نکته نیز به عنوان نکته سوم به نظر من می‌رسد.

مصاحبه کننده: 

سؤال آخر یک ذره از فضای مسئله‌محوری خارج شده و بیشتر ناظر به پیشنهاد یا توصیه‌ای است که نسبت به قضیه آینده می‌تواند وجود داشته باشد. اینکه با توجه به شرایط فعلی آموزش و پرورش، وزیر آینده چه درخواست‌هایی باید از رئیس جمهور داشته باشد، یا رئیس‌جمهور کجاها باید پشت سر وزیر بایستد؟ 

آقای حسینی: 

یکی این است که این باور در رئیس‌جمهور باید ایجاد شود و تلاش کند که در اعتبارات آموزش و پرورش به سمت استانداردسازی اعتبارات پیش برود که نمونه استانداردسازی را خدمتتان گفتم. رئیس‌جمهور باید این باور را داشته باشد، بیست تا بیست و پنج درصد اعتبارات کشور به آموزش و پرورش باید تعلق بگیرد. نمی‌گوییم که فردا آقای رئیسی باید این کار را بکند. در حالی که شاید عملاً این امکان برای ایشان نباشد، اگر من جای ایشان باشم، نمی‌توانم این کار را بکنم. 

مصاحبه کننده: 

یعنی باید روند باشد. 

آقای حسینی: 

بله اما روند این باشد. مثلاً بگوید که در طول برنامه هفتم، اعتبارات آموزش و پرورش را که الآن نه درصد است، به یازده درصد می‌رسانیم. در برنامه بعدی به چهارده درصد می‌رسانیم و واقعاً در این روند حرکت کند. به نظر من استانداردسازی اعتبارات خواسته وزیر باید باشد. 

دو تصویب قانون خاص نظام تعلیم و تربیت که توضیح دادم، باید یکی از خواسته‌های آن باشد و سه نیز اجرایی‌سازی رتبه‌بندی است. 

مصاحبه کننده: 

خیلی ممنون. دست شما درد نکند. واقعاً وقت گذاشتید. 

آقای حسینی: 

ببخشید که من این‌ها را سریع گفتم. 

مصاحبه کننده: 

حالا اگر نکته تکمیلی یا ضمیمه‌ای نیاز هست، بفرمایید. 

آقای حسینی: 

حالا اگر نکته تکمیلی‌ای باشد، شما دیگر گوش نمی‌کنید و خسته شدید. 

مصاحبه کننده: 

نه، اختیار دارید. استفاده کردیم. 

آقای حسینی: 

ان‌شاءالله که موفق باشید.

ارسال دیدگاه