محمود امانی تهرانی

مدیرکل دفتر تألیف کتاب‌های درسی ابتدایی و متوسطه نظری آموزش و پرورش

دکترای آموزش علوم – برنامه‌ریزی

  • استان تهران

سوابق شغلی/مسئولیت/فعالیت

  • مدیرکل دفتر تألیف کتاب‌های درسی ابتدایی و متوسطه نظری آموزش و پرورش

  • عضو گروه مطالعه و تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

  • عضو شورای برنامه ریزی دانشگاه فرهنگیان

  • عضو کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران شورای عالی انقلاب فرهنگ

  • دبیر شورای عالی آموزش و پرورش

سوابق تحصیلی دانشگاهی

  • رشته و دانشگاه کارشناسی:

    فیزیک

  • رشته و دانشگاه کارشناسی ارشد:

    برنامه‌ریزی آموزشی

  • رشته و دانشگاه دکتری:

    دکترای آموزش علوم – برنامه‌ریزی

بخش ۱ – مسائل نظام آموزش و پرورش از منظر فرا نظام (فرا دستگاهی)

نظام آموزش و پرورش در شبکه‌ای فراتر از خود، شامل حاکمیت و جامعه به معنای کلی و ارتباط با دیگر نظام‌های اجتماعی و حاکمیتی قابل بررسی است. به‌عبارت دیگر می‌توان به نظام آموزش و پرورش از منظری خارج و فراتر از خودش نگریست و مسائل این لایه مانند تأثیر و تأثر دیگر نهادهای حاکمیتی یا اجتماعی و نظام آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار داد. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم و گلوگاهی نظام آموزش و پرورش در لایه فرا دستگاهی و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟

  • کوچک انگاری آپ به دلیل بی توجهی به نقش و کارکرد مهم آن در جامعه

    ما برای آموزش و پرورش یک کارکرد روشن مورد انتظار در بین همه افراد جامعه نداریم. مثلاً انتظار از نظام بهداشت و درمان مشخص است که به موضوع بهداشت، پیشگیری و درمان بپردازد. اما درمورد آموزش و پرورش، یک امر روشن ملی مطرح نیست که قرار است بچه‌ها را به کجا برساند. از آنجا که برای این سیستم یک مأموریت مهم و روشن تعریف نشده پس انتظار چندانی هم از آن نداریم و اهمیت و اولویتی هم برای آن قائل نیستیم. در عمده کشورهای پیشرفته دنیا پذیرفتند که ارزان‌ترین راه برای ارتقای تمام شاخص‌های مطلوب یک جامعه، آموزش و پرورش و مدرسه است. نه تنها ارزان‌ترین راه بلکه مؤثرترین راه، ماناترین راه، بنیادی‌ترین راه و … هم هست. یعنی اگر شما می‌خواهید تعداد زندانیان کشور کاهش پیدا کند،  رعایت قوانین ارتقا یابد،  تولید ملی افزایش یابد،…از مدرسه است.

     

    ایده محوری و راه حل:

    اگر در این بیت‌الغزل یک هسته، ولو کوچک، به وجود بیاید  که آدم‌های آن بتوانند درکی فراتر از این سطح داشته باشند، و بدانند که هیچ کشوری تا مدرسه آن مدرسه نباشد به توسعه در هیچ بابی نمی‌رسد. بیت‌الغزل بتواند به این گفتمان دامن بزند و نسبت تک تک تصمیم‌ها را با این کلان برقرار کند.


  • بارهای سنگین سخت افزاری و نیازهای فوری زیاد در کنار وظایف نرم افزاری مهم آپ

    وزارت آموزش و پرورش ایران در مقایسه با بقیه کشورها بار چهار وزارت را به طور هم‌زمان بر دوش دارد.

    1- در تمام جهان ساخت و نگهداری ساختمان و تجهیزات مدرسه (بخاری و…) بر عهده شهرداری‌ها و نهادهای دیگر است. شهرداری، همانطور که پارک و بقیه اماکن عمومی را می‌سازد مدرسه نیز می‌سازد، بعد اگر این مدرسه با استاندارد آموزش و پرورش سازگاری داشت به او سرویس داده می شود  اما  در ایران این بار روی دوش وزارت آموزش و پرورش است.

    2- دومین بار، مسئله تربیت معلم و تأمین نیروی متخصص است. اتکای تمام دستگاه‌های دیگر به نظام آموزش عالی است، اما به آپ که می رسد، روی دوش خودش است.هیئت امنای دانشگاه فرهنگیان را تشکیل بدهد، مسئله هیئت امنای آن را حل کند، اینها اعتصاب می‌کنند، آنها توقع دارند و موارد دیگر.نتیجه این می‌شود که پردیس‌های دانشگاه فرهنگیان اینجا در حد یک دبیرستان می‌ماند، در حالی که وسعت و تجهیزات و امکانات پردیس‌های دانشگاه‌های دیگر قابل مقایسه نیست.

    3- مسئله سوم، مسئله معیشت معلمین است یعنی مسئله رفاه معلم، بازنشستگی او، پاداش‌های او، بیمه او،  و به طور کلی حقوق فرهنگیان.  بعد می‌آیند یک صندوق درست می‌کنند که این صندوق به معیشت معلمین کمک کند. باز بار اداره این صندوق را روی دوش خود وزارتخانه‌ای می‌افتد  که اصلاً تخصص آن قرار نیست که مالی و اقتصادی و اینها باشد و وزیر باید پاسخگو باشد و به خاطر آن استیضاح شود.

    4- مسئله چهارم، محتوای آموزشی است، قوانین و مقررات، نظارت و ارزیابی، آموزش و ضمن خدمت و موارد دیگر که خودش اینجا یک دنیا کار است.

     

    ایده محوری و استدلال:

    به عهده گرفتن رفع نیازهای سخت افزاری آموزش و پرورش از طریق دیگر نهاد های موجود در حکومت و جامعه مثل شهرداری‌ها، آموزش عالی و…


  • سیاست زدگی، تصمیم های غیر تخصصی  مجلس درمورد آموزش و پرورش 

     

    یک سیاست‌زدگی، یعنی یک جو اجتماعی بسیار کاهنده در آپ دارید، از سوی نمایندگانی که تقاضاهای متعددی درباره عزل‌ها و نصب‌ها دارد، از سوی دیگر کسانی دائماً هر چیزی را یک دستاویز سیاسی می‌کنند که یکی را پایین بکشند و یکی را بالا بکشند و از این بلاها می‌بینید که در این سال‌ها فراوان سر آموزش و پرورش آمده است.

    یا مثلاً در نیروی انسانی می‌بینید که سال 88 یک ماده واحده می‌آید در مورد نیروهایی که چند تا ارگان به جا یا بی جا اینها را به صورتی به کار گرفتند، با هجوم مطالبه آنها و بدون توجه به نقشه کلان ملی برای آموزش و پرورش یک قاعده می‌گذارد که بیست هزار نفر به کار گرفته شوند.  وقتی بررسی کنید، می‌بینید که اینها بهترین آدم‌ها برای ورود به این کار نبودند. بلکه بیشتر به شکل یک بنگاه کاریابی نگاه شده است. یعنی از جنس کمیته امداد. از جنس دلسوزی نسبت به این آدم‌ها. در حالی که اول قرار بود که از جنس نگاه به بچه نگاه کنیم.

بخش ۲ – مسائل کلان نظام رسمی آموزش و پرورش

می‌توان به نظام آموزش و پرورش فارغ از نگاه جزءنگرانه به اجزای آن به مثابه یک کل درهم تنیده نگاه کرد. در این نگاه نظام آموزش و پرورش شامل سازمان و ساختار، مفاهیم، اجزاء و پدیده‌هایی است که به‌صورت یک کل متصل و پیچیده قابلیت بررسی دارد. از نظر شما به ترتیب اولویت، حداکثر ۳ مسئله مهم و گلوگاهی کلی و کلان نظام رسمی آموزش و پرورش فارغ از مسائل بخشی این نظام و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟

  • نبود سیستم مناسب برای سنجش اهداف کیفی و در نتیجه جایگزینی کنکور به عنوان سیستم ارزیاب

     

    سیستم دقیقی برای سنجش کیفیت معلم، مدرسه، منطقه و… وجود ندارد. البته پاره‌ای شاخص‌های کمّی در شورای عالی مشخص شده و سنجیده می شود.  اما اصلی ترین اهداف، کیفی هستند و اتفاقات کیفی به عدد و رقم تن نمی‌دهند.

    ضعف در سنجش اهداف کیفی  آپ باعث روی آوردن به این مسئله است که ما از بین کارکردهای مختلف مدرسه (مثل کارکرد انتقال فرهنگ، رشد تک تک بچه‌ها، رشد علمی، توسعه اجتماعی و جامعه‌پذیری و… ) فقط به کارکرد گزینش و تخصیص، بسنده کنیم. یعنی مدرسه راهی است برای اینکه صندلی‌های دانشگاه بی سر و صدا، به زعم خود عادلانه بین بچه‌ها تقسیم شود. هنگامی که این کارکرد غلبه پیدا کرد،  یک بلیه‌ای به نام بلیه رسمی‌سازی رخ می‌دهد. یعنی اینکه درس‌ها، هدف‌ها و اینها به یک موضوعی به نام “ارزشیابی شدن با نمره” تن می‌دهند. و افراد به دنبال تکنیک‌هایی می روند که بدون رسیدن به اهداف واقعی، به آن نمرات لازم دست یابند و به این ترتیب اهداف تعلیم و تربیت تحت تأثیر کنکور و صندلی های دانشگاه قرار می گیرد.


  • بی نتیجه بودن یا نتیجه معکوس بسیاری از تصمیمات و سیاست‌های صحیح آموزشی در عمل

    هر آنچه که تدبیر می‌شود، (مثلاً ارزشیابی توصیفی درابتدایی)، اگر خوب عمل شود و به آن مأموریت ذاتی خود، پایبند بماند، خوب است. اما اگر بد یا ضعیف عمل شد، آن اتفاقی را که باید رقم نزد، نه تنها مفید واقع نمی‌شود، بلکه بر آن جنبه مضر نیز یک چیز دیگری می‌افزاید. وقتی همه چیز یک بنا ضعیف چیده شد سال‌های سال در این بنا مثلاً بین رتبه‌های برتر کسی نمی‌آید. یک سهم استعدادی (از بین استعدادهای موجود در جامعه) در بین نیروی انسانی  وجود نداشته باشد در این صورت ممکن است بسیاری از تصمیم ها به اجرای مناسب نرسد. از طرف دیگر درگیر بودن مسئولین و وزیر به مسائل سیاسی، هجوم مطالبات، و مسائل سخت افزاری داخل وزارتخانه  و…بر این مسئله تأثیر گذار است.

     

    ایده محوری و استدلال:

    در نوع کار مدرسه‌ای کافی نیست که یک تصمیم در یک فضای انتزاعی درست باشد، بلکه تصمیم درست باید در بستر درست توسط افرادی که آن را به درستی اجرا می‌کنند، درک و اجرا شود، تا تأثیر مثبت نیز بگذارد.


  • بار سخت افزاری سنگین ، نیازهای اولیه، فشارهای سیاسی و مطالبات مختلف بر وزیر و دیگر مسئولین آپ و جا ماندن از اجرای وظایف نرم افزاری مهم آپ

    این خودش یک مسئله است که دائماً یک آدرس غلط به مردم و جامعه می‌دهیم. آن نیز وزیر است. درحالیکه وزیر مدام  درگیر بدیهیات روزانه‌ و فوری‌اش است، یا درگیر این است که جلوی در وزارتخانه یک عده اعتراض دارند که به ما کار بده، این اصلاً آرامش ندارد که به مسائل اساسی‌اش برسد،  از آن طرف رفتار سیاسی و غیر تخصصی مجلس و فشارها برای عزل و نصب‌ها و استخدام‌ها و…

    مسئولین رده پایین تر آپ هم مدام درگیر نیازهای معمول و فوری خود هستند  مثلاً کمبود معلم برای تشکیل کلاس در اول مهر و پرداخت حقوق آنها و… لذا وزیر چندان هم مهم نیست. درست مثل این است که شما یک جاده‌ای داری که پر از دست‌انداز و بدون علامت است، امنیت ندارد. یک اتوبوس نیز در این جاده انداختی که بدنه آن فرسوده است و آهن‌های آن لق لق می‌زند، لاستیک‌های آن فرسوده است، بنزین کافی ندارد، در اتوبوست نیز به جای چهل نفر، صد نفر سوار کردی. بعد هر چند وقت یک بار این صد تا شورش می‌کنند، می‌گویند که اوضاع ما بد است.  و باید راننده اتوبوس عوض شود.

     

    ایده محوری و استدلال:

    همانطور که قبل از این گفته شد باید با یک نگاه فرا وزارتی، دیگر نهادها به رفع نیازهای اولیه، فوری و سخت افزاری آموزش و پرورش بپردازند تا وزیر و دیگر مسئولین آپ به وظایف اصلی خود درباره تعلیم و تربیت بپردازند.

بخش ۳ – مسائل جاری و فوری نظام آموزش و پرورش

آموزش و پرورش در موقعیت فعلی درگیر مسائل متعدد جاری است. ممکن است برخی از این مسائل نیاز به توجه فوری و ویژه داشته باشند. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم جاری یا اورژانسی نظام آموزش و پرورش و ایده محوری شما برای حل هر یک از این مسائل چیست؟

  • کمبود معلم، نیازهای اولیه آموزش و پرورش

     

    الآن استان‌هایی هستند که همین الآن با چند هزار کمبود نیرو برای اول مهر منتظر هستند و درگیر این است که معلمشان را از کجا باید بیاورند، چطوری باید بیاورد، پول آنها را از کجا باید بیاورند و….


  • مشکلات موجود درمسائل جاری آپ مانند  نظام های سنجش، برنامه درسی، معلم، الگوی مشارکت مدارس و…

     

    سنجش یک پای جاری و فوری دارد. معلم یک پای جاری فوری دارد، برنامه درسی یک پای فوری دارد، الگوی مشارکت مدارس یک پای فوری دارد. اما تمام اینها از آنجا مسائل روزانه و معمول بدنه هستند، اصلاح آنها عین این است که یک آدمی را در حالی که کار و زندگی است، می‌خواهید او را جراحی نیز بکنید. نمی‌توانید، در جراحی بیهوش می‌کنند، اینجا نمی‌توانید این کار را بکنید، لذا دشوارتر است.

بخش ۴ – مسائل مرتبط با حوزه یادگیری و رشد

در این بخش حوزه یادگیری و رشد را به‌طور خاص مدنظر قرار می‌دهیم. مفاهیم و پدیده‌هایی مانند برنامه درسی، فعالیت‌های آموزشی و تربیتی، مقاطع تحصیلی و رشدی، رشته‌های تحصیلی، استعداد، هدایت تحصیلی و محتوای یادگیری در این بخش جای می‌گیرند. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم حوزه یادگیری و رشد و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟

  • تدوین محتوای آموزشی متناسب با شایستگی های پایه یادگیری و ساحت های گوناگون رشد

    تمام دنیا‌ در محتوا به یک شفافیتی رسیده اند. بچه‌ای که مدرسه می‌آید، قرار است مهارت هایی برای  کسب یادگیری مادام‌العمر را یاد بگیرد. یعنی گلیم یادگیری خودش را بتواند از آب بیرون بکشد. شایستگی‌های یادگیری مادام‌العمر یعنی مقوله زبانی؛ خواندن، نوشتن، گفتن، شنیدن، دیدن، ابراز کردن و ارائه کردن و اقسام خلق زبانی، تفکر خلاق، تفکر نقاد، تفکر حل مسئله، تفکر سیستمی، تفکر  کامپیوترشناسی، مهارت‌های فرایندی مانند مشاهده کردن، مقایسه کردن، اندازه‌گیری کردن و…. این یک مقوله اصلی شایستگی‌های پایه یادگیری است.

    از طرف دیگر دانش آموز باید در ساحت‌های اصلی رشد به یک رشد متوازن برسد. یعنی در ساحت‌های شش گانه رشد علمی و فناورانه، رشد اخلاقی و دینی و اعتقادی، رشد هنری و زیبایی‌شناختی، رشد زیستی و بدنی، رشد اقتصاد و حرفه‌ای و رشد سیاسی و اجتماعی به توازن برسد.


  •  سنجش  دانش آموزان بر اساس داده های اندک و کم ارزش (نمرات نهایی) به جای تمرکز بر داده های با ارزش

    درحال حاضر تنها داده ما در نظام سنجش، نمرات امتحان نهایی پایه دوازدهم است. داده دیگری نداریم، تازه خود آن نمرات نیز خیلی اعتبار علمی بالایی تا الآن ندارد، روش‌های آن کشف شده، اما روش‌های آن هنوز اجرا نشده  است.


  • اعتبار کم نمرات نهایی

    در حال حاضر نمرات ما اعتبار ندارد، و اگر مسئله‌ای در این مورد مطرح کنی، آن وقت می‌بینی که از همین مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز باید عقب بنشینی. چرا؟ زیرا نمره‌ات که اعتبار ندارد. مثلا اگر معلم سمنانی‌ای به بچه‌های سمنان نمره اضافه داد، آیا در نظام کنونی تصحیح می‌شود یا نمی‌شود؟

    لذا اعتبار نمره تو زیر سؤال می‌رود.

     

    ایده محوری و استدلال:

    روش‌هایی برای سنجش معتبرتر کشف شده است که به صورت سیستمی باید اجرایی شود.

بخش ۵ – مسائل مرتبط با حوزه منابع انسانی

مهم‌ترین رکن نظام تعلیم و تربیت، منابع انسانی است. موضوعاتی چون جذب، گزینش، آموزش بدو خدمت و ضمن خدمت، ارزیابی، انگیزش، شأن، عزت‌نفس و بسیاری موضوعات دیگر در مورد منابع انسانی قابل بررسی است. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم حوزه منابع انسانی و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟

  • ضعف نیروی انسانی به خاطر ورودی‌های متعدد به آموزش و پرورش.

     

    از یک طرف از طریق کنکور برجسته‌ترین رتبه‌های دانشگاهی نمی‌آیند معلم شوند. اقبال رتبه‌های برتر به سمت معلمی کم است و سهم استعدادی منابع انسانی آپ از استعدادهای برتر جامعه خیلی کم است. از طرف دیگر یک بابی دیگر نیز گشوده می شود (خارج از تربیت معلم) که الآن نیمی از معلمینی که در این سیستم کار می‌کنند، اصلاً از مسیر طبیعی این کار، یعنی تربیت معلم عبور نکردند و قاعدتاً این انتظار که اینها خیلی مناسب نباشند، نیز انتظار خیلی بعیدی نیست.   برخی استخدام ها اصولاً سیاسی یا با هجوم مطالبه ها بوده و بدون توجه به نقشه کلان ملی، به شکل یک بنگاه کاریابی به آموزش و پرورش نگاه شده یعنی از جنس کمیته امداد یا دلسوزی. اما به نفع دانش آموز توجه نشده که آیا اصلاً این معلم خودش آن رشد کافی را کرده که می‌خواهد دست دیگری را بگیرد و رشد بدهد؟


  • عدم توجه به رشد و آموزش ضمن خدمت معلمان

     

    هر کسی وارد آپ شد، دیگر رها می‌شود. هیچ سیستمی برای سنجش یا ارتقاء و حتی اخراج نیروهای ضعیف نیست.  و اگر یک معلمی گفت: اصلاً من استخدام رسمی هستم، من در هیچ دوره ضمن خدمتی نمی‌خواهم شرکت کنم، من هیچ انگیزه‌ای نسبت به این ندارم، یا در عمل این را گفت، شما آن را هیچ کاری نمی‌توانید بکنید.

بخش ۶ – مسائل مرتبط با حوزه منابع مالی، فضا و تجهیزات

این بخش شامل موضوعاتی از جمله تامین منابع مالی، نحوه توزیع و هزینه‌کرد منابع مالی، تامین و توزیع فضا و تجهیزات، و ارتباط منابع مالی و فضا و تجهیزات با عملکرد نهایی نظام تعلیم و تربیت می‌باشد. از نظر شما و به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم حوزه منابع مالی، فضا و تجهیزات و ایده محوری شما برای حل هریک از این مسائل چیست؟

  • تحمیل هزینه های مربوط به ساختمان و تجهیزات مدارس به وزارت آپ

    در تمام جهان ساخت و نگهداری ساختمان و تجهیزات مدرسه (بخاری و…) بر عهده شهرداری‌ها و نهادهای دیگر است. شهرداری، همانطور که پارک و بقیه اماکن عمومی را می‌سازد مدرسه نیز می‌سازد، بعد اگر این مدرسه با استاندارد آموزش و پرورش سازگاری داشت به او سرویس داده می شود  اما  در ایران این بار روی دوش وزارت آموزش و پرورش است.

     

    ایده محوری و استدلال:

    به عهده گرفتن بخش های سخت افزاری آموزش و پرورش (مانند تجهیزات مدارس، حقوق و معیشت معلمان و…) توسط نهادهای خارج از وزارت آپ.

بخش ۷ – مسائل مرتبط با مدرسه

مدرسه به‌عنوان کانون تربیت محلی و محیط یادگیری رسمی مورد توجه سند تحول قرار دارد. هر چند می‌توان از منظر بخش‌های دیگر این پرسش‌نامه نیز به مسائل مرتبط با مدرسه پرداخت، به دلیل اهمیت بالای موضوع مدرسه در این بخش به ترتیب اولویت حداکثر ۳ مسئله مهم حوزه مدرسه و ایده محوری شما برای حل هر یک از این مسائل را بیان بفرمایید؟

  • تأثیر نگاه کوچک انگاری به آپ بر ایجاد فاصله بین مدارس دولتی و خصوصی 

    یک مسئله، فاصله کلانی است که بین مدرسه‌های دولتی و خصوصی وجود دارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که مدیریت دولتی سطح پایین است و مدیریت خصوصی خوب است. این طور نیست. این دقیقاً به همان مسئله اولیه برمی‌گردد که چقدر اولویت قائل شدیم. الآن می‌بینیم که در نظام تحصیلات عالی ما بهترین دانشگاه‌های این کشور دانشگاه‌های دولتی مراکز استان است. زیرا ما در دانشگاه‌ها جریان ورودی و حمایتی که از دانشگاه‌ها کردیم، همیشه قوی بوده است. مثلاً در طول جنگ در بدترین اوضاع، بورسیه‌های ما، فرصت‌های مطالعاتی خارج از کشور ما، تزریق ارز ما و…سر جایش بوده است. اما از این طرف سراغ آپ که  آمدیم، به آن رسیدگی نمی‌کنیم.  و وقتی مشکلی پیش می آید مثلاً  با یک موج جمعیتی مواجه می‌شوید و ساختمان کم می‌آید، می‌گویند که آن را دو شیفت کن. دو شیفت یا سه شیفت کن، یا مثلاً تراکم را بالا ببر و امثال آن.

     

    ایده محوری و استدلال:

    باید به مدارس اولویت داد و رسیدگی کرد. مدرسه آیینه واقع‌نمای ماست. ما هر کدام یک چیزی به عنوان ظاهر داریم.اگر می‌خواهید ببینید که واقعیت یک جامعه چیست، درِ مدرسه آن را باز کنید و تماشا کنید. اگر شیک و پیک است، اگر تر و تمیز است، اگر خوب اداره می‌شود، آن جامعه باطنش خوب است. اینجا پشت پرده ماست.


  • وجود ضعف در مدیریت مدارس

     

    مدیریت مدارس قوی نیست. به این مدیرها اختیار نمی‌توان داد  زیرا  اختیار برای کسی برانگیزاننده است که شایستگی‌‌های درونی آن را داشته باشد.


  • تعارض منافع در مدرسه و محدود شدن اختیارات مدیر

    مدیر مدرسه، هیچ گونه اختیاراتی درباره معلم ندارد. نه در انتخاب او، نه در اضافه کار او، نه در نگه‌داشت او… اختیاری ندارد. این چه مدیری است؟ این از آن جاهایی است که باید توجه کرد. اگر بخواهی یک جراحی کنی، دادهایی است که بالا می‌رود. مگر اینکه به یک آگاهی‌ای رسیده باشی که یک نقطه دارم و آن نیز نفع بچه است.

     

    ایده محوری و استدلال:

    اولویت دادن به نفع بچه ها در بین منافع افراد مختلف درگیر با آموزش و پرورش.

بخش ۹ – درخواست‌های راهبردی

از نظر شما و به‌ترتیب اولویت حداکثر ۳ درخواست مهم وزیر آموزش و پرورش آینده از رییس جمهور پیش از پذیرش مسئولیت، چه باید باشد؟

  • تعریف کلان پروژه ملی برای آموزش

     

    از دید من راه‌حل نجات نظام آموزشی به این است که بزرگان نظام، وخامت اوضاع را درک کنند و برای اصلاح، آن را از شر برخوردهای سیاست‌زده وابسته به رفت و آمدهای رجال سیاسی و دولت‌ها حفظ کنند. قدم اول این است که بپذیریم یک کلان‌پروژه ملی به نام آموزش داریم. نه فقط آموزش از بدو تولد تا هجده سالگی بلکه تا تحصیلات عالی. زیرا تحصیلات عالی ما نیز رها است و پشت آن فکر و برنامه‌ای نیست و به اقتضای عرضه و تقاضای مدرک‌گرای بی‌حاصل جلو رفته است. در نتیجه صنعت ما با تحصیلات عالی تغذیه نمی‌شود. جامعه ما تغذیه نمی‌شود، حل مسئله ما نیز تغذیه نمی‌شود و در عین حال آن سیستم در اصالت تولیدات خودش مانده است و بر مبنای انتفاع دسته جمعی کسانی که درون آن هستند پیش رفته و هیچ کس دنبال نمی‌کند که این را به هم بزند.

    در نتیجه اگر این مسئله را کلان‌پروژه ملی دیدیم، می‌شود یک گروهی از انسان‌های بزرگ، خارج از نظام سیاسی به مدت مثلاً ده سال از افرادی که بتوانند مسئله را در سطح ملی ببینند و با یک استواری و قدرت و با یک وفاق آن را پیش ببرند، تشکیل شود. این گروه با فراهم کردن شرایط، با یک نوع نگاه از بالا و عقلانیت، نقشه‌های راهبردی، طراحی‌های درست و مهم‌تر از هر چیز استمرار، عدم گسیختگی و انباشتگی تجربیات، در این راستا گام برداشته و ثانیاً وزیر هم عضوی از آن گروه باشد، آن نقشی که وزیر دادگستری برای قوه قضائیه ایفا می‌کند، ایفا کند. همان نقشی که وزیر دفاع برای بخش‌های دفاعی ایفا می‌کند، ایفا کند. این پیشنهاد می‌تواند فرمول نجات کشور شود.

ارسال دیدگاه